حواسم را هر جا که پرت میکنم باز کنار تو می افتد
بنده ای خدا را گفت اگر سرنوشت مرا نوشته ای پس چرا دعا کنم ...گفت شاید نوشته باشم هر چه بنده ام دعا کند
گاهی خیال میکنم روی دست خدا مانده ام .طفلک خسته اش کرده ام...خودش هم نمی داند با من چه کار کند
بهانه های دنیا تورا از یادم نخواهد برد من تو را در قلبم دارم نه در دنیا
فدای رفیقی که روی طاقچه دلش گاهی قاب عکس مارو هم یه دستمالی میکشه
چه دنیای بزرگیست .تاچشم کار میکند جای تو خالیست
داشتم با خودم رفیقای با مرامم رو مشمردم دیدم تازه با تو میشه یکی
جز دعا نیست مرا تا که کنم هدیه تورا بپذیرش که دعا هدیه درویشان است
آنچه را که با خوشی ولذت آموخته ایم هرگز فراموشش نمی کنیم.
گاهی انقدر دلم برایت تنگ میشود که دوست دارم ببینمت حتی با کس دیگر.
کاش همیشه در کودکی می ماندیم تا به جای دلمان سر زانو هایمان زخم میشد.
دست وبالم از حرف خالیست هرچه هست تویی وتو حرف نداری.
گوشه چشمی از نگاه خداوند برای خوشبختی کافیست به نگاهش می سپارمت.
قشنگترین حس وقتیه که بدونی هرگز فراموش نمی شی این حس تقدیم به وجود نازت.
به یاد همه اونهایی که خطشون اعتباریه ولی معرفتشون دائمیه.
قلب ما فرش آنهایست که گاهی یادی از دل خسته ما میکنند.
نظرات شما عزیزان: